آشوربانیپال
آشوربانیپال \āšūr-bānīpāl\ (در اکدی: آشور بانی اَپلی؛ اش سدۀ 7 قم)، آخرین شاه بزرگ کشور آشور (سل 668- ح 627 قم)، و مؤسس کتابخانۀ سازمانیافتۀ خاورمیانه در عهد باستان در نینوا.
اوایل زندگی
بیشتر سرگذشت این فرمانروای نیرومند را، که امپراتوریاش در آغاز از خلیجفارس تا کیلیکیه، سوریه و مصر گسترده بود، میتوان برپایۀ سالنامههای شرححالمانند و مکاتبات سلطنتیاش بازسازی کرد. پدرش، اَسَرحَدّون (ﻫ م)، در 672 قم او را ولیعهد آشور کرد تا از رخدادن نزاع در خاندانش پیشگیری کند. اسرحدون پسر دیگرش، شمش ـ شوم ـ اوکین را که از همسری دیگر بود و با آشوربانیپال موقعیتی یکسان داشت، به ولیعهدی بابل منصوب کرد.
آشوربانیپال از معدود شاهان بینالنهرین بود که در همۀ دانشهای کتابت و کاهنی مهارت داشت و با زبانها و خطوط سومری و نیز زبانها و خطوط پیچیدۀ اکدی آشنا بود. او بهزودی مسئولیتهای سنگینی را بر عهده گرفت و بر دربار و اشراف تسلط یافت. بدون مشورت با او، هیچ حاکم یا فرمانداری تعیین نمیشد و او بر بسیاری از طرحهای ساختمانی کشور نظارت داشت. گزارشهای او به پدرش ازلحاظ سیاست و کشورداری چنان کیفیت والایی داشت که پدرش هنگام عزیمت به مصر، مسئولیت همۀ امور کشور را بر عهدهاش گذاشت. با درگذشت اسرحدون در 669 قم در حَرّان، آشوربانیپال بیهیچ مشکلی قدرت را در دست گرفت.
پادشاهی آشوربانیپال
نخستین نگرانی آشوربانیپال فرونشاندن شورش در مصر بود. تاهارکا، شاه مصر، به دلتای نیل تاخته، و پشتیبانی مردم را به دست آورده بود. حملۀ سریع آشوریها تاهارکا را به عقبنشینی واداشت و آشوربانیپال شاهزادگان محلی را تحت حمایت پادگانهای آشوری به کار گماشت. سیاست کلی آشوربانیپال این بود که از کارگزاران محلی استفاده کند، از اینرو، نِکوی اول را فرمانروای کل دلتای نیل کرد و با او پیمان بست. آشوربانیپال از این طریق به صلحی دست یافت که به او امکان داد در نقاط دیگر به جنگ بپردازد. او سپس متوجه شهر فنیقی صور شد، که از تلاشهای استقلالخواهانۀ مصر و لیدیا پشتیبانی کرده بود. محاصرۀ موفقیتآمیز صور به اطاعت دوبارۀ فرمانروایان سوریه و کیلیکیه از او انجامید. برتری نظامی آشور بر ماناییان و اتحاد آن با سکاها جلو پیشروی کیمِریان را گرفت و به آشوربانیپال امکان داد که متوجه همسایۀ جنوبیاش، بابل، شود. او حکومت برادر ناتنیاش، شمش ـ شوم ـ اوکین، را بهعنوان فرمانروای محلی سرزمین بابل، با شرطِ داشتن قدرت محدود، تأیید کرده بود. اقامت طولانی شمش ـ شوم ـ اوکین در بابل، او را سرشار از روحیۀ سنتی ملیگرایی و پایداری کرده بود. شاید او سیاست صلحآمیز برادرش را نشانۀ ضعف او و فرصتی برای افزایش قدرت خویش میپنداشت و از اینرو، در پی اتحاد با مردم دیگر سرزمینهای امپراتوری آشور یعنی فنیقیه، یهودا، ایلام، مصر، لیدیا، و نیز قبیلههای عرب و کلدانی برآمد؛ اگر این گروهها همزمان شورش میکردند، امپراتوری آشور سقوط میکرد. هنگامی که آشوربانیپال توطئه را کشف کرد، شاید برای آزمایش وفاداری بابلیها، مالیات ویژهای برایشان وضع کرد تا در صورت مخالفت آنان، به عملیات نظامی متوسل شود. او ظاهراً راههایی را برگزید که متضمن تهدید مستقیم برادرش نباشد و بیشتر به محاصرۀ نظامی پرداخت تا عملیات مستقیم جنگی. وقایعنامۀ بابل حاکی از آن است که جنگ تا 3 سال ادامه داشت. ایلام درگیر مناقشههای داخلی بود و نمیتوانست به شورشیان کمک کند و عربها که بر اثر گرسنگی به بابل عقب نشسته بودند، با شدتیافتن قحطی از آنجا گریختند. در 648 قم، شمـش ـ شـوم ـ اوکیـن در کاخـش، که در آتـش میسوخت، خودکشی کرد. نبرد با ایلام دشوارتر بود و جنگ در آنجا تا 639 قم به درازا کشید، تا آنکه آشوریان شوش را غارت کردند. آشوربانیپال در آن سال پیـروزیاش را جشن گـرفت. او «سراسر جهان» را زیر نگین خود داشت و 4 پادشاه اسیر گردونۀ او را در هنگام ساندیدن میکشیدند.
عملیات نظامی لازم برای حفظ نظم نباید تواناییهای کشورداری آشوربانیپال را کماهمیت جلوه دهد. بهرغم بستهشدن راههای بازرگانی شمال و شرق، بهسبب توسعهطلبیهای لیدیا و ماد، امپراتوری آشور همچنان ازلحاظ اقتصادی پررونق بود. متأسفانه، منابع دردسترس برای پیگیری رخدادهای دوران پادشاهی آشوربانیپال از 631 قم به بعد بسیار ناچیز است. مرگ او در جایی ثبت نشده است، ولی به نظر میرسد که در تعیین پسرانش، آشور اِتِل ایلَنی و سین شَر ایشکوم بهعنوان ولیعهد، شیوۀ پدرش را دنبال کرد و آنان هریک اختیارات مشخص و جداگانهای یافتند. فروپاشی امپراتوری او در دو دهه پساز مرگش، ناشی از دوران فرمانروایی او نبود و بیشتر بهسبب فشارهای خارجی بود تا درگیریهای داخلی.
شخصیت و اعتبار
آشوربانیپال شور و شوق دینی زیادی داشت. او بسیاری از نیایشگاههای مهم آشور و بابل را بازسازی یا تزیین کرد و بسیاری از کارهایش توسط پیشگویی، که خود به او علاقهای شخصی و همراه با آگاهی داشت، هدایت میشد.
دستاورد چشمگیر آشوربانیپال ریشه در دلبستگیهای علمی و فرهنگی او داشت؛ کتابخانۀ او در نینوا نخستین کتابخانه در خاورمیانۀ باستان بود که بهطور سازمانیافته، گردآوری و فهرستبرداری شده بود (ح 720‘20 لوحۀ آشوری آن در موزۀ بریتانیا نگهداری میشود). به فرمان او، کاتبان همۀ متنها را با هر موضوعی در کتابخانۀ معبدها جستوجو، گردآوری یا رونویسی میکردند. این لوحها به مجموعهای افزوده میشد که از شهرهای آشور، کالَح و خود نینوا گلچین شده بود. بخش عمدۀ این لوحها متنهای طالعبینی است، برپایۀ مشاهدۀ رویدادها، رفتار و ظاهر مردم، جانوران و گیاهان، و حرکت خورشید، ماه، سیارهها و ستارگان. متنهای واژگاننگاشتی نیز بهصورت فرهنگ واژههای سومری، اکدی و دیگر واژههایی که در نظام آموزشی کاتبان اهمیت داشتند، گردآوری شده است. آشوربانیپال بسیاری از طلسمها، نیایشها، مناسک، قصهها، ضربالمثلها و دیگر متنها را نیـز گرد آورد. حماسههـای کهن بینالنهـرین ــ مانند داستانهای آفرینش، گیلگَمِش و اِتَنه ــ تنها بهسبب نگهداریشان در کتابخانۀ او به دست ما رسیدهاند. وجود کتابچههای راهنما، متنهای علمی و برخی داستانهای عامیانه (مانند «مرد فقیر نیپّوری» که منشأ یکی از داستانهای هزارویکشب است) نشان میدهد که این کتابخانه ــ که تنها بخشی از لوحههای گلی آن باقی مانده است ــ چیزی فراتر از کتابخانهای مرجع برای برآوردن نیازهای غیبگویان و دیگر متولیان امنیت خاطر شاه بوده است؛ این کتابخانه همۀ موضوعهای نوشتاری مورد علاقۀ شخص آشوربانیپال را در بر میگرفت و بر بسیاری از کتابها مهر مالکیت سلطنتی دیده میشود.
آشوربانیپال حامی هنر نیز بود؛ او کاخهای نو یا بازسازیشدهاش در نینوا را با تندیسهایی آراست که حاکی از رویدادهای مهم تاریخی و آیینی دوران طولانی پادشاهیاش است. سبک آنها نشاندهندۀ پیشرفتی چشمگیر نسبت به آثار پیشینیان او ست. بسیاری از نقشبرجستهها دارای ماهیتی حماسیاند که در دوران باستان همتایی ندارد و چهبسا علتش تأثیر شخصیت فعال و نیرومند آشوربانیپال باشد.
مآخذ
Americana, 2006; Britannica, 2010; Columbia, 6th edition; Encarta, 2008; Grand Larousse, 1970; Meyer, 1981.