آشتیانی
آشْتیانی، حاجی میرزا محمدحسن (1248-1319ق / 1832-1901م)، از فقهای بزرگ و برجستۀ شیعۀ امامی، در آشتیان زاده شد. سه ساله بود که پدرش درگذشت. پس از آموزش خواندن و نوشتن، در 13 سالگی به بروجرد رفت و مدت 4 سال در آن شهر به تحصیل ادبیات پرداخت. آنگاه به نجف رفت و در نزد عالمان آنجا تلمذ کرد. وی به زودی چنان در تحصیل پیش رفت که از خاصان درس شیخ مرتضى انصاری (1214-1281ق / 1799-1864م) بهشمار آمد. آشتیانی پس از وفات شیخ، به تهران آمد (1282ق / 1865م). وی نخستین فقیهی بود که تحقیقات و اندیشههای تازۀ شیخ انصاری را بهویژه در فن اصول، در تهران نشر داد و به همین سبب طالبان علم از هر گوشه به سوی او روی آوردند. در تهران مسؤولیّت رهبری روحانی به دوش وی افتاد و او بر دیگر فقها تفوق یافت. او را به حُسن تقریر و لطف تعبیر ستودهاند.
در رجب 1307ق / فوریۀ 1890م که ناصرالدین شاه (1247-1313ق / 1831-1895م) امتیاز انحصار خرید و فروش توتون و تنباکو را به یک شرکت انگلیسی داد، میرزاحسن همراه علمای معتبر دیگر به مخالفت برخاست. وی با شاه و صدراعظم گفتوگو کرد و زیانهای ناشی از اعطای امتیاز را برشمرد، اما آنان برای شنیدن چنین سخنانی گوش شنوا نداشتند. پس مخالفت ادامه یافت و کار به صدور حکم تحریم استعمال توتون و تنباکو از طرف میرزای شیرازی کشید (ربیعالثانی 1309ق / نوامبر 1891م). آشتیانی حکم میرزا را در میان مردم منتشر ساخت و در تشویق آنان به مخالفت با دخالت کافران در کارهای مسلمانان، تلاش فراوان به کار برد. چون کار پایداری بالا گرفت، شاه نامهای به آشتیانی نوشت و به خشونت از او خواست که برای لغو حکم تحریم میرزای شیرازی اقدام کند. آشتیانی در پاسخی که برای شاه فرستاد، به زیرکی به او فهماند که این کار از او ساخته نیست و حکم میرزای شیرازی، تا زمانی که امتیاز به کلی لغو نشود، به قوت خود باقی خواهد ماند؛ و نیز شاه را متوجه کرد که مردم از دخالت بیگانگان در امور کشور، منزجر شدهاند. ناصرالدین شاه نخست از درِ ملایمت درآمد، اما کمی بعد به خشونت گرایید و از آشتیانی خواست که میان خروج از تهران و کشیدن علنی قلیان، یکی را برگزیند و او خروج از تهران را برگزید. همۀ علمای بزرگ تهران خود را آماده ساختند تا همراه آشتیانی پایتخت را ترک کنند. مردم آگاه شدند و شوریدند و به کاخ سلطنتی حمله بردند که درنتیجه 30 تن از آنان کشته و زخمی شدند؛ اما توانستند از خروج آشتیانی از شهر جلوگیری کنند. سرانجام ناصرالدین شاه تسلیم شد و امتیاز لغو گردید.
آشتیانی در 1311ق / 1893م به سفر حج رفت. به سامره نیز سفر کرد و میرزای شیرازی و طلاب سامره از او به گرمی استقبال کردند. وی در 28 جمادیالاولی 1319ق / 5 سپتامبر 1901م در تهران وفات یافت و در آرامگاه شیخجعفر شوشتری در نجف دفن گردید. پس از او فرزندش شیخمرتضی آشتیانی که او نیز فقیهی بزرگوار بود، مرجعیت روحانی یافت. از فرزندان دیگر او میتوان شیخمصطفی آشتیانی ملقب به «افتخارالعلماء» (مقـ 1327ق / 1909م) و حاجمیرزا هاشم آشتیانی (د 1328ق / 1910م) نمایندۀ دورههای سوم، پنجم، ششم، هفتم و هشتم مجلس شورا را نام برد. از تألیفات اوست:
1. بحرالفوائد فی شرحالفرائد، که از بهترین حواشی بر رسائل شیخانصاری بهشمار میرود؛ 2. مباحث الالفاظ، از تقریرات شیخ انصاری که نسخۀ خطی آن گم شده است؛ 3. کتاب الخِلَل فی الفقه؛ 4. کتاب القضاء؛ 5. کتاب الوقف و احیاء الموات و الاجارة؛ 6. ازاحة الشکوک عن حکم اللباس المشکوک؛ 7. رسالة فی الحرج؛ 8. رسالة فی اوانی الذَّهب والفضّة.
مآخذ
آدمیت، فریدون، شورش بر امتیاز نامۀ رژی، تهران، پیام، 1360ش، صص 137 به بعد؛ آقابزرگ، طبقات اعلامالشیعة فیالقرن الرابع عشر، مشهد، دارالمرتضى، 1404ق، 1 / 389-390؛ امین، محسن، اعیانالشیعة، بیروت، دارالتعارف، 1403ق، 5 / 37؛ بامداد، مهدی، تاریخ رجال ایران، تهران، زوار، 1347-1353ش، 1 / 316؛ تیموری، ابراهیم، تحریم تنباکو، تهران، جیبی، 1361ش، صص 83-151؛ دانشنامۀ ایران و اسلام؛ کحاله، عمررضا، معجمالمؤلفین، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 5 / 186؛ مدرس، محمدعلی، ریحانةالادب، تبریز، 1346ش، 1 / 49.