آرپاخان
آرْپاخان [ārpāxān]، یا آرپاکاوون، نوادۀ تولیخان، پسر چنگیزخان، فرمانروای مغول که در 13 ربیعالآخر 736ق/30 نوامبر 1335م پس از مرگ سلطان ابوسعید بهادر، پسر اولجایتو (سلطان محمد خدابنده) به حکومت رسید و در شوال همان سال (مۀ 1336م) کشته شد.
نام اصلی او «آرپاکاوون» است و کاوون در زبان مغولی به معنی شاهزاده از اولاد چنگیز یا برادرانش به کار رفته است و نیز به گونۀ مطلق به معنی پسر است.
از گذشتۀ آرپاخان پیش از رسیدن به پادشاهی اطلاع چندانی در دست نیست. ظاهراً او مردی سپاهی بود و در میان مردم بزرگ شده بود. به هر حال، پس از درگذشت ابوسعید، آرپاخان به سعی خواجه غیاثالدین وزیر به سلطنت رسید. وی نخست بغداد خاتون، همسر ابوسعید را که مخالف او بود، در باطن به همین علت و در ظاهر به اتهام مسموم کردن ابوسعید به قتل رساند. سپس بر ازبکخان، پادشاه دشت قبچاق که در سال آخر سلطنت ابوسعید به ارّان و آذربایجان لشکر آورده بود، پیروز شد. این حادثه در داخل برای آرپاخان موفقیتی به شمار آمد و مهابت او در دلها جای گرفت. وی پس از این پیروزی، بر آن شد تا مخالفان خود را که غالباً از امرا و اطرافیان ابوسعید بودند، از میان بردارد. امیر علی پادشاه، خال ابوسعید که رئیس قوم اویرات و والی دیاربکر بود، پس از آگاهی از وضع دربار آرپاخان و اطلاع از تصمیم او برای از میان بردن بزرگان و امرای دوران ابوسعید، خبردار شد که جمعی از امرای آرپاخان، یعنی آنان که در زندان ابوسعید بودند و اکنون پس از رهایی اطراف او را گرفتهاند، در نهان از کارهای آرپاخان خشنود نیستند و با او مخالفاند. پس بر حکومت آرپاخان به بهانۀ آنکه بیمشورت او صورت گرفته است، اعتراض کرد و آشکارا با او به مخالفت برخاست.
امیرعلی پادشاه که مردی مکار و مزور بود، پس از آنکه موسیخان، نوادۀ بایدو را به سلطنت برداشت، امرای اویرات را جمع کرد و به اشارت ایشان و امیران دیگر که در سرزمین عرب بودند، روی به آرپاخان نهاد و امرای او را نهانی به سوی خود خواند. در جنگی که میان این دو روی داد، آرپاخان دلیرانه پایداری کرد، اما امیرعلیپادشاه با نیرنگ بر آرپاخان پیروز شد. آرپاخان را در سجاس (نزدیک زنجان) گرفتند و به اوجان بردند و به کسان ملک شرفالدین محمودشاه اینجو دادند و آنان به قصاص خون او به قتلش آوردند. *
مآخذ
ابنتغری بـردی، یـوسف، المنهل الصافی، بـه کوشش احمد یوسف نجاتی، قاهره، 1375ق؛ ابن حجر عسقلانی، احمد، الدرر الکامنة، به کوشش محمد عبدالمعیدخان، حیدرآباد دکن، 1392ق؛ حافظ ابرو، ذیل جامع التواریخ، به کوشش خانبابا بیانی، تهران، 1350ش؛ رشیدالدین فضلالله، جامع التواریخ، به کوشش بهمن کریمی، تهران، 1362ش؛ عبدالرزاق سمرقندی، مطلع سعدین، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، 1352ش؛ نیز: